بهشت و جهنم چه شکلین؟
everything is there
سلااااااااااااام امیدوارم از این وب خوشتون بیاد بازم سر بزنید و هر چیزی که میخوایند بگین اینجا از همه چیز اپ میشه
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی رو در این وب سپری کنید اینجا همههههههههههه چیز پیدا میشه هر چی خواستین توی بخش نظرا بگین سعی کنید اخرین پست باشه ممنون به امید خوشحالیه همتون بااااااااااای

پيوندها
مرتضی
اس ام اس
lovely ss
my best dream
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان everything is there و آدرس ourbestworld.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 22151
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1



.

نويسندگان
helen

آرشيو وبلاگ
فروردين 1391
اسفند 1390


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : helen

 سلام این مطلب و دیدم احساس کردم خیلی باحال و قشنگه گفتم واسه شما هم بزارم 

یک مرد روحانی، روزی با خداوند مکالمه‌ای داشت: خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می‌آمدند. آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند…
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد. خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل 
اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!
افراد دور میز، مثل جای قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند. مرد روحانی گفت: نمی‌فهمم!
خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد! می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار تنها به خودشان فکر می‌کنند!

((تخمین زده شده که ۹۳% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد. ولی اگر شما جزء آن ۷% باقی مانده می باشید، این پیام را با تیتر ۷% ارسال کنید..
من جزء آن ۷% بودم! و به یاد داشته باشید، من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما تقسیم کنم))

نظر هم فراموش نشه بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: